تو درک واژه ی شب را نداری
برای گفتن تو عاشقانه لازم نیست
برای رنج و تباهی ترانه لازم نیست
از این عروض غزل گوش ما پر است برو
صدای عشق تو در این زمانه لازم نیست
که بازحادثه ای با ردیف وقافیه ای
ولی برای هنر این بهانه لازم نیست
تو درک واژه ی شب را نداری و پس هیچ
به چشم تو قلم جاودانه لازم نیست
تو کوچکی و بزرگی مرام ماست برو
به زعم ما قلم کودکانه لازم نیست
به هر کجا که روی باز خانه خانه ی ماست
برای شبزدگان آشیانه لازم نیست
به قدر بیشتر از کافی است دفتر من
حضور بیخودی ات درمیانه لازم نیست
شعر از : محمدحسین داودی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: glarishaگلاریشا
[ 10 / 8 / 1403 ] [ 16:26 ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]